تو هم ای خوب من این نکته به تکرار بگو

این دلاویزترین شعرجهان را همه وقت

نه به یک بار و به ده بار که صد بار بگو

دوستم داری ؟را بسیار از من بپرس

دوستت دارم را بسیار با من بگو


                                       (فریدون.مشیری*)

به خودم چرا

اما به تو که نمیتوانم دروغ بگویم !

می دانم بر نمیگردی

می دانم که چمم به راه خنده های تو خواهد خشکید

می دانم که در تابوت همین ترانه ها خواهم خوابید

اما هنوز زنده ام

پس چرا چراغ خوابهایم را خاموش کنم ؟

چرا به خودم دروغ نگویم ؟

من بودن بی رویا را باور نمیکنم

نگو که این همه مرده را نمیبینی

مرده هایی که راه میروند اما نمیرسند

می خوابند اما خواب نمیبینند

می خواهند مرا هم مرده بینند

مرا که زنده ام هنوز

ولی من تازه به سایه سار سوسن و صنوبر رسیده ام

 

و میخواهم زندگی منم
غروب نقره ای