به نام  خالق هستی

 

 

 

همیشه آرزو میکردم تا یکی مثل تو همدم تنهاییم بشه

.....تا شونه هایی مثل شونه های تو پناهگاه  گریه هام بشه

دست هایی مثل دست های تو گرمی بخش دست های من بشه

 

من با تو عاشق شدن رو یاد گرفتم

با تو معنای عشق و درک کردم

 

اما به حال نگاه کن

ببین چه قدر غصه دارم

 ببین چه قدر غمگینم

این حال من بی توست

من امشب و شب های دیگر بدون تو خواهم بود

سرنوشت     زندگی ما  رو  از هم جدا کرد

چی کار باید بکنم؟

 

حال من با خاطرات تو زندگی میکنم

 

گناه من چی بود ؟

آخه مگه عاشقی هم گناه؟

آخه مگه دوست داشتن هم گناه ؟

 

وای

تنهایی بر من پیروز شد

دوباره تنهایم

شاید بگم دوست ندارم   چون گذاشتی   رفتی و منو تنها گذاشتی

اما به خودم نمیتونم دروغ بگم

من به قلبم نمیتونم دروغ بگم

 

محبوبم

با رفتنت زخم عمیقی در قلبم به وجود اوومد

که هیچ وقت التیام نمی بخشه

 

تو همیشه در قلب من جای خواهی داشت

 

امیدوارم هر کجا هستی سالم   موفق  شاداب باشی و

و روزی این نوشته ها رو بخونی

 

 

شب قشنگ تابستانه ات خوش

 

 

 

 

 

غروب نقره ای    (  قلب یاس )

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
جوک نامه صبا و رضا (لیلی و مجنون ساب چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:31 ق.ظ http://asmjock.blogsky.com

بد نیست بیا ضرر نداره

شکوفه چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:44 ق.ظ http://haramedelam.blogsky.com

سلام .. متن قشنگی نوشتی .. در پناه حق

پدیده شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 05:04 ب.ظ

سلام فاطی

خوبی؟

پزشو یادمرفت واسم اف بزاربگو

راستی نیومدم چون بابام کامو گذاشت توزیرزمین زیاد

رفتم آخه

النم نتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد