عاشق منتظر
به نام آنکه قلبی را در سینه هایمان قرار داد تا برایش بتپد.
قلم رو دوباره بر میدارم . میخوام بنویسم .
میخوام بنویسم شاید روزی به این جا آمد و این ها را خوند.
داره کم کم میرسه به دو سال
چه قدر زود گذشت باورم نمیشه
یعنی دو سال میشه من میشناسمش . یعنی دو ساله من دوستش دارم . دوساله دارم براش زندگی مینکم
وقتی میدیدمش قلبم تند تند میزد .
کاش هیچ وقت نمی دیدمش
کاش می شد که زمان به عقب برگرده
کاش هیچ وقت کار با این کامپیوتر رو یاد نمیگرفتم .
و کاش های زیاده دیگه که تو دلم گیر کرده
شش ماهه ازش خبر ندارم . به خاطر خوشبختیه من رفت
به خاطر این که من خوشحال باشم رفت
اما نمیدونه چه قد برام سخته زندگی بدون او
شما جای من بودین چی کار میکردی؟
فراموشش میکردین ؟
نمیتونم فراموشش کنم
چون دوستش دارم . فکر میکردم میتونم فراموشش کنم . فکر میکردم الکیه
که میگم دوستش دارم
اما نه واقعیه
اونم خیلی
خیلی دوستش دارم . من با اوون دارم زندگی میکنم .
شما جا من بودین چی کار میکردین ؟ فراموشش میکردین ؟
یا منتظر ؟
و همیشه به یاد داشته باش دوستت دارم