گفتم: کبوتر بوسه
گفتی : پر
گفتم گنجشک آن همه آسودگی
گفتی: پر
گفتم :پروانه ی پرسه های بی پایان
گفتی پر

گفتم التماس علاقه
بیتابی ترانه
بیداری بی حساب
نگاهم نکردی
نه انگشتت از زمین زندگی ام بلند شد
نه واژه پر از بام لبان تو پر کشید
سکوت کردی که چشمه ی شبنم
از شنزار اتتظار تو بجوشد
...................

پس به پیوست تمام ترانه های قدیمی
باز هم مینویسم :
برگرد
این برای اونایی بود که نامردی دیدن  حرفه دلشون هست اما حلا حرف عقلشون چیه؟


داشتی میرفتی
گفتم بمان نماندی
با خود عهد بستم که اگر هم بیایی
به تو هیچ حرفی نزنم
تو که رفتی  نماندی

حال تنها بمان


غروب نقره ای

غریبه

 وقتی بچه بودم  یه خونه ای داشتیم تو کرج  دقیقا روبری خونمون یه دونه باغ بود  خیلیم با صفا بود 

یه پیرمردی هر روز ساعت ۹ صبح میومد باغ تمیز میکرد ، علفاشو میچید ، چیزی میکاشت توش 

منم از این پیر مرده خوشم اومده بود هر روز میرفتم دقیقا راس ساعت ۹ که ببینمش  آخه دوسش

داشتم مثه بابا بزرگم . خلاصه واسم قصه میگفت از زندگیش میگفت  از نامردیها روزگار میگفت 

اونم منو دوست  داش عین نوش . با گریه همیشه میگفت : خدا به من یه بچه ام نداد  گفتم :

خب من جای بچت ، میخندید .تازه معنی بعضی حرفاشو میفهمم .هر وقت مامانم دعوام میکرد 

میرفتم پیش اون گله ی مامانم  اونم با گریه هام گریه میکرد بدشم نازم میکرد از جیبش ۲ تا شکلات در 

 میوورد تا آروم بشم  .دلم براش میسوخت غصه همرو میخورد.
 
یه روز که نمره ۲۰ گررفته بودم با ذوق و شوق منتظر اومدنش بودم تا بیاد  بهم جایزه بده وخوشحال
 
بشه آخه همیشه میگفت: دلم میخواد تو رو تو لباس سفید دکتری ببینم

منم دوست داشتم آرزوشو برآورده کنم خوب درس میخوندم

واسه همینم میخواستم بهش نمرمو نشون بدم ............

خلاصه دیدم ۵ دقیقه دیر کرد گفتم شاید از خواب دیر بلند شده   بیشتر شد گذشت و 

گذشت  تا  ساعت

شد  ۱۰ خیلی ترسیدم یاد حرفش افتادم (بابایی اگه یه روز نیومدم بدون خوابم،کسیم بیدارم نمیکنه)

نفسم تو سینه حبس شد تنها کارا که کردم ریختن قطره ای اشک بود ............

اره خوابید و هیچ وقت بیدار نشد فقط کوله باری از خاطره تو قلبم گذاشتو رفت

تا شب گریه کردم و  نمرمم موند به انتظارش.....

                                                                 ( قلب تنها)*


لالالالالالا

 

همه در خواب نازن

دیگه چیزی ندارن تا ببازن

بخواب آروم  نه این که وقته خوابه

بخواب ای گل که بیداری عذابه و عذابه

 

نترس از دست بی قانونه فردا

بخواب جونم که قانون داره دنیا

بخواب آروم گل گلدون خونه

که بیرون تا بخوای نا مهربونه

 

 

لالالالالا لالا

 

که قلبم زیرو رو شد

که دست عاشقم پیشه تو رو شد

که بازم این دلم دیوونگی کرد

که این دیوونه با عشق زندگی کرد

 

بخواب ای گل الهی در نمونی

نگیره بغضت از نامهربونی

بخواب جونم که در ها رو ببندم

نخوای از من که با گریه بخندم

 

بخواب آروم که خورشیدم خاموشه

اونم باید بره چیزی بپوشه

اونم طاقت نداره توی سرما

اونم غافل شد از حال دل  ما

 

همه این جا

غریب ان در غریبن  

همه از بی نیازی  بی نصیبن

 

الهی کور بشم گر دیده باشم

می گن اینجا همه مردم فریبن

 

نمیدونی چه قدر سخته

همون کارهای آسونش

همش بغضو همش بغضه روی لبهای خندونش

 

نترس از دست بی قانون فردا

بخواب جونم که قانون داره دنیا

 

 

به یاد اونایی که رفتن  

اونایی که رفتن پشتشونو نیگا نکردن

اونایی که هیچی از محبت  عشق  و دوست داشتن  نمیدونن

 

شاد باشید                                             غروب نقره ای